هوش هیجانی بالا باعث موفقیت مدیران می‌شود

در دهه های اخیر موضوعی که بیشترین توجه را در حوزه کسب و کار به خود اختصاص داده است.  هوش هیجانی می باشد.

«دانیل گلمن» به عنوان یکی از کسانی که بیشترین سهم را در گسترش این موضوع در حوزه کسب و کار داشته می گوید:

درست است که برای سنجیدن تصمیمات منطقی هر انسان باید IQ او را بررسی کرد. ولی برای پیش بینی موفقیت و شکست او حتما باید هوش هیجانی افراد را مورد بررسی قرار داد

 

کمی بیشتر درباره دنیل گلمن:

 

نویسنده کتاب هوش هیجانی

 

دانیل گلمن، دکترای روانشناسی خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرده و سالهاست برای نشریه‌های مختلف از جمله نشریه کسب و کار هاروارد (Harvard Business Review) مقاله می‌نویسد.

ایشان کتاب هوش عاطفی را نوشته که برای شروع یادگیری این موضوع کتابی است عالی. به خاطر اینکه از ریشه ای ترین مفاهیم در مورد مغز شروع میکند. و به موضوعات دیگر در جامعه بسط می­دهد.

 

«دنیل گلمن» در جایی برای توضیح هوش هیجانی از جمله ای از «ارسطو» وام میگیرد:

عصبانی شدن آسان است، همه میتوانند عصبانی شوند.

اما عصبانی شدن به اندازه لازم در زمان درست و در مقابل شخص درست و علت درست و به روش درست آسان نیست.

 

تعریف هوش هیجانی:

به زبان ساده  یعنی شناخت و کنترل احساسات خود در لحظه، و شناخت احساسات دیگران است.

 

دنیل گلمن هوش هیجانی را به 5 مولفه تقسیم کرده است. و توضیح میدهد برای ارتقاء هوش هیجانی باید این مولفه ها را در خود بالا ببرید:

مولفه های هوش هیجانی شامل این پنج مهارت هستند:

 

1- خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness) اولین اصل هوش هیجانی:

این‌که نقاط قوت و ضعف خود، انگیزه‌ها و نیز تأثیری را که روی دیگران داریم بشناسیم. و به طور موثر از آن استفاده کنیم.

مثال: مدیری که میداند تحت فشار مالی یا زمانی نمیتواند تصمیمات سریع و درست بگیرد. یا باید از قبل پیش بینی شرایط را داشته باشد یا هنگام ورود ناخواسته به این شرایط تصمیم خود را موکول به زمان دیگری کند.

 

2- خودتنظیمی (Self-regulation):

وقتی اتفاقاتی (درونی یا بیرونی) باعث تغییر زیاد در خلق و خوی شما می­شود. باید بتوانید منشاء این حس را پیدا کنید و خود را آرام کنید.

مثال: وقتی تیم، ارائه‌ی بسیار ضعیفی دارد و مسئول تیم، به جای داد و فریاد کردن. سعی می‌کند مسآله را ریشه‌یابی کند.

تبعات وضعیت موجود را برای تیم خود توضیح داده و در نهایت. با هم، روشی برای جبران ارائه (یا بهبود ارائه‌های بعدی) پیدا کنند.

 

3- انگیزش (Motivation) و خود انگیزشی (Self-motivation):

مسیر رسیدن به موفقیت و اهداف به ما انگیزه بدهد( و نه رسیدن صِرف به آن). و شکست، نتواند به سادگی انگیزه‌ی ما را بگیرد.

مثال: وقتی یک مدیر یا کارآفرین سنگ­های زیادی را در جلوی پای خود میبیند. (مجوز­ها، بروکراسی، قوانین دست و پاگیر و گاهی روزانه) ولی باز به هدف خود ایمان دارد و به راه خود ادامه می­دهد.

 

4- همدلی (Empathy):

وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم و بتوانیم از زاویه دید آن‌ها جهان را ببینیم.

مثال: وقتی یک از نزدیکان ما دچار اتفاق تلخی شده به جای همدردی (آه و ناله کردن با او). به او کمک کنیم که از این شرایط با کمترین آسیب بیرون بیاید.

 

5- مهارت اجتماعی (Social Skill):

با دیگران، رابطه‌ی صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم حرف یکدیگر را بهتر بفهیم.

مثال: مدیری که در یک شرکت یا سازمان با افراد پیرامون خود ارتباط قوی ایجاد میکند. در افراد برای رسیدن به چشم انداز­های شرکت همبستگی ایجاد می­کند.

بوم هوش هیجانی

 

برای مطالعه بیشتر درباره هوش هیجانی :

کتاب هوش عاطفی دنیل گلمن

کتاب هوش هیجانی

کتاب 10 مقاله هاروارد  (هوش هیجانی)

کتاب هوش هیجانی هاروارد

ویدئوی دنیل گلمن در تد

 

هوش هیجانی یا با توجه به نقدهایی که به آن شده. ولی بازهم جایگاه خودش را در تحقیقات آکادمیک دارد. نمیتوانیم به صورت مطلق بگوییم که هوش هیجانی نقش تعیین کننده ای در موفقیت یا شکست افراد دارد. ولی میتوان گفت: هوش هیجانی در اغلب شغل هایی که نیاز به ارتباط و گفتگو با انسان ها را دارد میتواند باعث رشد و توسعه آن شغل و پروژه داشته باشد